معنی سازمان تبهکاران ایتالیایی
حل جدول
مافیا
جماعت تبهکاران ایتالیایی
مافیا
تبهکاران
اشقیا
مفسدان
سازمان مخوف ایتالیایی
مافیا
سازمان تروریستی ایتالیایی
مافیا
باند تبهکاران
مافیا
سازمان
معادل فارسی ارگانیزاسیون
لغت نامه دهخدا
سازمان. (اِمص، اِ مرکب) تشکیلات. حالت قسمتهائی که واحد و مجموعی را برای انجام فعالیتهای خاصی تشکیل میدهند. چون: سازمان حکومتی.سازمان نظامی. سازمان برنامه ٔ هفت ساله. سازمان جوانان شیر و خورشید سرخ ایران. سازمان دفاعی. سازمان ملل متحد. سازمان بین المللی کار. سازمان خواربار و کشاورزی. سازمان تربیتی و علمی و فرهنگی. سازمان جهانی بهداشت. سازمان هواپیمائی کشوری بین المللی. سازمان جهانی هواشناسی. سازمانهای اداری. سازمانهای ملی.
سازمان دادن
سازمان دادن. [دَ] (مص مرکب) تشکیل سازمان. ترتیب و تنظیم سازمان.
فرهنگ عمید
مجموع کارمندان، دستگاهها و شعب یک اداره یا بنگاه که به دستیاری همدیگر کارهای خود را با نظموترتیب انجام بدهند، تشکیلات،
طرز ساخت،
نظموترتیب،
* سازمان دادن: (مصدر متعدی) نظموترتیب دادن،
مترادف و متضاد زبان فارسی
اداره، بنگاه، بنیاد، تشکیلات، دستگاه، موسسه، نظم و ترتیب، سروسامان، مجموعه کارمندان، پرسنل، نامه
معادل ابجد
1311